سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر

روز سوم خرداد سال1343 کودکی همنام با سید وسالار شهیدان کربلا حسین، در خانواده‌ای عاشق اهل بیت عصمت و طهارت پا به عرصه وجود نهاد و فضای معنوی خانه را باحضورش مصفّا نمود. حسین دوران ابتدایی را در مدرسه شهید مسعود دهقان و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید چمران قائم‌شهر با موفقیت به پایان رساند. دوره متوسطه را در دبیرستان شهداء در رشته علوم تجربی تمام کرد پس از اخذدیپلم با کسب موفقیت در آزمون تربیت معلم دررشته امور تربیتی مرکز تربیت معلم آق‌قلا از توابع گرگان به ادامه تحصیل پرداخت؛ لیکن پس از شرکت مجدد در آزمون دبیری مقطع راهنمایی توانست وارد مرکز تربیت معلم شهید رجائی بابل گردیده و به تحصیلات خود ادامه دهد.

فعالیت شهید بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس :

حسین در سنین نوجوانی عطر وجود انقلاب را استشمام نمود وطعم شیرین پیروزی نظام را چشید او در زمان تحصیل در مقطع دبیرستان به سرمی‌برد که در کنار سایر دوستان و همکلاسی‌های مذهبی‌اش به فعالیت‌های سیاسی و انقلابی پرداختو از اعضای پایگاه بسیج و انجمن اسلامی مدرسه به شمار می‌آمد و در حفظ دستاوردهای نظام نوپای جمهوری اسلامی نقش موثری داشت.

درمرکز تربیت معلم آق‌قلا و همچنین مرکز تربیت معلم شهید رجائی بابل از عناصر فعال انجمن اسلامی و بسیجی بود و درراه اعتلای اسلام و آرمان های امام عزیزگام‌های مثبت و ارزنده‌ای برداشت؛ایشان عضو پایگاه مقاومت سیدالشهداء تکیه اباذر و عضو بسیج پایگاه شهید وطنی یکی از محله‌های قائم‌شهر بود که با حضور دفاع مقدس با عشق و‌شور فراوان در مناطق عملیاتی مختلف حضور یافته و در کنار دیگر همرزمان خود با تمام وجود از مرز‌های میهن اسلامی پاسداری نمود و با متجاوزین بعثی جنگید. حسین آرام وقرار نداشت و خودش را وقف جبهه‌های نور علیه ظلمت نمود چندین بار بسوی جبهه‌ها روانه شد و در عملیات‌های مختلف شرکت داشت. حسین در مرحله اول در سال 18/7/1363 با آگاهی و شناخت از مقتضیات زمان قلم را به اسلحه تبدیل نمود و دل دریایی خویش را گرفت و به سوی جبهه‌های نور شتافت. پس از انجام مأموریت برای ادامه تحصیل عالیه به شهربازگشت. حسین برای بار دوم در 17/2/1364 راهی مناطق جنوب کشور شد و به مبارزه با دشمن بعثی پرداخت او در مرحله سوم در مهر ماه 64 به سوی جبهه شتافت و در محور چنگوله به دفاع از کیان اسلامی پرداخت. حسین در مرحله چهارم در اردبیهشت65 بعنوان رزمنده در محور عملیاتی مهران به مبارزه با بعثیون افلقی پرداخت. حسین در مرحله بعد همگام با راهیان دیار نور شده و با صلابت‌تر از قبل در ورای خاکریز‌ها به دنبال گمشده خویش می‌گشت. او به همراه برادر کوچکترش محسن در لوای نام حضرت محمد(ص) به اقیانوس خروشان یکصد هزار نفری جندالله پیوست و در عملیات کربلای 5 در بقیع ایران یعنی شلمچه افتخار حضور یافت و در این عملیات جانانه جنگید و همزمان در امور تبلیغی گردان در جبهه فعالیت می‌نمود. نقل است که هنگامیکه خبر شهادت برادرش محسن را برایش می‌آورند با آرامش و طمأنینه ذکر انالله و انا الیه راجعون را برزبان می‌راند و به جستجوی پیکر مطهر برادر شهیدش می‌پردازد و لیکن او را نیافته و برای زیارت چهره مبارک شهید به شهر و دیار خود بر می‌گردد اما گویی تقدیر براین رقم گرفت که دیدارشان به قیامت کشانده شود. مدت یکسال دوری از جبهه‌ها را تحمل نمود و در تاریخ 26/11/66 مجدداً‌ راهی جبهه‌ها شد و در عملیات کربلای 8 در منطقه حلبچه شرکت نمود بعد از پیروزی موفقیت‌آمیز به قربت بازگشت ولی این‌بار حسین کاسه صبرش لبریز شده بود مرغ دلش دائماً در قفس دل پروبال می‌زد و سربردیوارش می‌کوبید. او سهمی از شهد شهادت را می‌طلبید. پس از مدتی نوای خوش جهاد در این خانه ترنم خویش را آغاز نمود.او لبخند رضایتمندانه محسن را حس می‌کرد. به جبهه رفت و در گردان علی‌بن‌ابیطالب به عنوان مسئول واحد تبلیغات به انجام تکلیف پرداخت در این اثنا هجوم در منشانه شیاطین بعث در منطقه همیشه مظلوم شلمچه آغاز گشت و حسین شهید به همراه سایر دلاورمردان و همرزمانش در منطقه به نبرد با دشمن پرداخت.

ویژگی‌های اخلاقی :


حسین فردی خوش سیما و نیک سیرت بود. در برخورد و معاشرت با مردم خوشرو متواضع بود. نسبت به بسیجیان و نیروهای حزب اللهی علاقه خاصی داشت. او عاشق امام خمینی و انقلاب بود. در برابر مشکلات و شدائد، روحی آرام و مطمئن داشت. فردی با شهامت و شجاع بود. در رزم و جنگ با دشمنن بعثی و مزدوران داخلی نمونه بارز مقاومت و مجاهدت در راه خدا بود. به انجام واجبات الهی و ترک محرمات مقیّد بود. واقعاً پای‌بند به اصول اخلاقی و اسلامی بود. حسن خلقش در او جذبه ای ایجاد می‌کرد که ازمحبوبیت بین مردم به ویژه بسیجیان برخوردار بود.

نحوه شهادت :

شهید حسین علی‌نژاد که در سال 67 به عنوان مسئول تبلیغات گردان علی‌بن‌ابیطالب از لشکر 25 کربلا در منطقه جنوب مشغول نبرد با کفار بعثی بود در برابر پاتک وسیع دشمن در منطقه شلمچه جانانه مقاومت نمود تا این که در تاریخ 4/3/67 مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته،مجروح شد و همزمان با این حادثه گلوله‌ای نیز به سینه مبارکش اصابت می‌نماید و حسین‌وار به دیار محبوبش می‌شتابد و پیکر نازنینش در سرزمین گرم و سوزان شلمچه برجای می‌ماند و پس از گذشت 8 سال تبدیل به تکه گوهر‌هائی می‌شود که توسط گروه تفحّص، شناسایی و به زادگاهش انتقال داده می‌شود. پس از تشریفات خاصی پیکرمطهرش روی دستان امت شهید پرور تشییع و در جوار برادرش محسن به خاک سپرده می‌شود.

وصیت‌نامه بسیجی شهید حسین‌علی‌نژاد


بسم رب الشهداء و الصدیقین

اسلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک

درود برتوو روان هایی که برآستانت سرتعظیم فرود آوردند ای اباعبدالله.

بادرود وسلام بریگانه منجی عالم بشریت ذخیره امامت و ولایت دوازدهمین اخترتابناک آسمانی حضرت حجه ابن الحسن العسگری و نائب برحقش خمینی بت‌شکن و بادرود و سلام برشهیدان راه خدا از صدراسلام تا شهدای صحرای کربلا و از شهیدان کربلا تا شهیدان بخون خفته امروز جبهه‌های غرب و جنوب و درود و سلاممان باد بر معلولین، مجروحین، اسراء و مفقودالاثرها و حسینی‌های زمان که به ندای هل من ناصر ینصرنی، حسین زمان لبیک گفته و بسوی دیار عاشقان هجرت نمودند.

اینجانب حسین‌علی‌نژاد فرزند عباس بشماره شناسنامه 299 اعزامی از بسیج مستضعفان قائم‌شهر و وصیتنامه خود را بشرح زیر اعلام می‌دارم. خدایا، خدایا چگونه وصیت‌نامه‌ام را بنویسم و از چه بنویسم؟ از کوله بار سنگین گناهانم یا از متکاثران و زراندوزان زمانه از سیلی خوردن زهرای مرضیه یا از آواره‌بودن خواهران و برادرانم در سرزمین های اسلامی از لبنان، افغان، تا خونین شهر و بستان. خدایا،‌از درد و سوز دل علی بگویم یا از منافقان و نامردان زمانه که دل امامم را بدرد آوردند وهرروز زخم بر زخم می‌نهند. خدایا من آنقدر ذلیلم که نمی‌دانم با این همه کجی‌ها چگونه با تو خلوت کنم رحمانا خودت مرا یاری کن.

خدایا، من شرمنده ایثار ها و صبر، استقامت خانواده های شهداء، اسراء و مفقودالاثرها می‌باشم، چرا که طی هفت سال و اندی از دفاع مقدس اسلامیان فقط هشت مرتبه لیاقت رفتن به جبهه را پیدا کردم و این حضور را نعمتی عظیم دانسته و عاجزانه از تو می‌خواهم برمن منت گذاری و درهای رحمت بی‌پایان خود را به رویم بگشائی تا بتوانم درجبهه و پشت جبهه آنگونه باشم که تو می‌خواهی. اکنون که این وصیتنامه را برروی کاغذ می‌نویسم در سنگرهایی قرار داریم که دشمن بعثی در پیش روی ماست؛ انشاءالله بزودی با دست پرتوان سپاهیان توحید بر دژخیم پلید یورش آورده و راه بسته شده کربلا را با خون سرخ خویش،‌باز خواهیم کرد.

جنگیم باکفر و نفاق تا پیروزی

تنگ است کمی درنگ تا پیروزی

دانی چه بود پیام یاران شهید

اینست که جنگ جنگ تا پیروزی

امت قهرمان ایران مردم حزب الله قائم‌شهر و سید محله ...!

قدر این جنگ تحمیلی و ناخواسته را بدانید والله. این جنگ برای ما نعمت بود و خواهد بود زیرا به ابرقدرت ها فهماندیم که جمهوری اسلامی و اسلام یک تنه در مقابل آنها خواهند ایستاد، هرگز زیربار ظلم نخواهند رفت و به کسانیکه هنوز به جبهه نیامدند بعنوان یک بردر کوچک باید بگویم که شما را بخدا برای یکبار هم شده به جبهه بیایید جبهه مکانی است که ائمه معصومین درآنجا سرکشی می‌کنند و آقا امام زمان در آنجا فرماندهی می‌کند. نگوئید که در جبهه آدم کشته می‌شود این چه حرفی است آیا اگر به جبهه نیامدید ملک الموت به سراغتان نمی‌آید؟ اگر اینطور فکر می‌کنید سخت در اشتباهید آنروزی را که خدا پایان عمرتان قرار داد و ساده‌تر بگویم آن ساعتی که کاسه عمرمان پرشد، آن ساعت چه در جبهه باشیم و چه در کنار پدر و مادر و آشنایان در پشت جبهه حضرت عزرائیل مأموریت خود را انجام خواهد داد.

اگر قرار باشد من بمیرم

نمی‌خواهم که دربستر بمیرم

اگر قرار باشد من بمیرم

چه خوش باشد که در سنگر بمیرم

ای جوانانیکه به جبهه نمی‌آئید در فردای محشر جواب حضرت قاسم و حضرت علی‌اکبر را چه خواهید داد و ای پدران و مادرانی که فرزندان خود را از جبهه رفتن باز می‌دارید در فردای قیامت جواب فاطمه(س) و علی(ع)را چه خواهید داد آیا نمی‌هراسید از آن روزی که حضرت فاطمه(س) و دیگر معصومین روی خود را از شما برگردانند و شفاعتتان ننمایند.

پدر و مادرم از اینکه فرزندانتان، این امانات الهی را در جبهه به صاحبش تحویل می‌دهید، هرگز غصه نخورید، ناراحتی شما باید وقتی باشد که فرزندتان در خانه و در بستر و در اثر تصادف بمیرد، چرا که در جامعه‌ای که مرگ در راه خدا بهترین سعادت است چرا با ذلت و خواری در خانه بمیریم از اینکه فرزندی دلسوز و حرف شنوا برایتان نبودم و بارها شما را از خود رنجاندم و خشم خدا و شما را برای خویش خریدم امیدوارم که مرا ببخشید و حلالم کنید. خواهران و برادرم می‌دانم در حق شما بدی فراوان داشته‌ام از شما معذرت می‌خواهم بیش از پیش به مسجد بروید و در دعاها و نماز جماعت شرکت کنید و خواهرانم حجاب‌تان را حفظ کرده اید بیشتر حفظ کنید و این سلاح برنده‌را هیچوقت از کف ندهید از تمام دوستان و آشنایان مخصوصاً جوانان هم سن‌وسال خود و دوستانم در مسجد حجتیه صبوری و کسانیکه وصیتنامه مرا می‌خوانید یا مشنوید از همه شما حلالیت می‌طلبم و اگر ازمن رنجیده‌اید؛ امیدوارم که مرا ببخشید دیگر عرض ندارم همه شمارا به خدا می‌سپارم و در خاتمه عرائضم با شما زمزمه شهیدان، مفقودالاثرها و رزمندگان و اسراء را برایتان باز می‌گویم.

خون ازدل زخم تازه‌ام می‌آید

چون کوه به لب گدازه‌ام می‌آید

من فجر بخون خفته بیدارگرم

بوی سحراز جنازه‌ام می‌آید

من سرخی خاک جبهه را بوسم

من مقبره خون خدا را بوسم

بوسد چو امام دست و بازوی مرا

من خاک شوم پای امامم بوسم

گردان علی ابن ابیطالب

اسفند 1366 حسین‌علینژاد المشیری

 

منبع: www.shahed-alamshir.ir





طبقه بندی: زندگینامه بسیجی شهید حسین‌علی‌نژاد
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 شهریور 21 توسط هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

قالب وبلاگ