مدعیاند در برخورد با انسانها باید «انسانیت» ملاک باشد و نه «اعتقادات». خواه گاو پرست باشند یا خداپرست؟ هر عقیدهای محترم است و باید احترام گذاشت!!!
به چهار مقولهی مهم اشاره شده که باید هر یک جداگانه مورد توجه و بررسی قرار گیرد:
الف – ملاک: مهم است که ملاک چیست و واضع آن کیست؟ بدیهی است که هر کسی میتواند هر ملاکی که دلش میخواهد را برگزیند و آن را ملاک انسانیت برشمارد. اما دلیل نمیشود که ملاکش درست هم باشد.
آنان که ایمان به خدای یکتای خالق دارند، نگاه میکنند که خدا چه ملاکی برای انسانیت تعیین و تعریف کرده است و به همین جهت «ایمان و تقوا» را ملاک انسانیت میدانند، چرا که نه تنها به مؤمنین، بلکه به همه انسانها (النّاس) فرمود: شما را من خلق کردهام و من میدانم که کدام یک برترید و ملاک آن است که من میگویم. شما را به ملیتها، فرهنگها، گویشها و رنگهای متفاوت خلق کردهام و اینها هیچ یک ملاک نیستند، بلکه مکرمترین شما، با تقواترین شماست:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (الحجرات، 13)
ترجمه: اى مردم ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را تیرههایى بزرگ و تیرههایى کوچک قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید نه اینکه به یکدیگر فخر کنید و فخر و کرامت نزد خدا تنها به تقوى است و گرامىترین شما با تقوىترین شما است که خدا داناى با خبر است.
اما آنان که اعتقادی به خدا ندارند، میتوانند هر گزینهای را ملاک انسانیت بدانند. از رنگ پوست و مو و چشم گرفته، تا قبیله و نژاد، تا مدرک تحصیلی یا پول و ثروت ... یا هر چه که با میلشان سازگار باشد.
ب - انسانیت: «انسانیت» نیز یک کلمه یا واژهی شعاری نیست که همینطوری بگویند: «ما انسانیت را ملاک میدانیم» و هیچ تعریفی هم نداشته باشد. به راستی انسانیت چیست؟ آیا رام بودن یا وحشی بودن در برخورد، با هوش بودن یا خرفت بودن، پر کار بودن یا تنبل بودن، اجتماعی بودن یا تکگرا بودن، با گذشت بودن یا خودخواه بودن، مدنی بودن یا خودنگر بودن، تو سری خور بودن یا قدرتمند و مقتدر بودن و با عزّت بودن و ... ملاکهای انسانیت است؟! این صفات را که همهی حیواناتی مانند: سگ، گربه، گوسفند، شیر، پلنگ، خرس، مورچه، زنبور و سایر پرندگان، خزندگان، درندگان و دریاییها برخوردارند. پس «انسانیت» یعنی چه و ملاکش چیست؟
آنان که اهل ایمان به خدا هستند، میدانند که «انسان» در چگونگی دانش، بینش، تعمق، ایمان و عمل در راستای هدفش تعریف میگردد، لذا به هر موجود شبیه انسانی، انسان نمیگویند و چه بسا برخی به رغم ظاهر شبیه انسان و آراستگی بیشتر، بسیار هم حیوان صفت باشند. چنان چه خالقشان دربارهی آنان فرمود:
«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً» (الفرقان، 44)
ترجمه: آیا مىپندارى بیشترشان مىشنوند یا مىفهمند؟ (خیر)، که آنها جز به مانند حیوانات نیستند بلکه روش آنان گمراهانهتر است.
اما کسانی که اعتقادی ندارند، میتوانند «انسانیت» را هر طور که دلشان خواست تعریف کنند. مانند اندیشههای لیبرال دموکراسی (که همان ماکیاولی است) انسانها را به درجهی یک، دو و سه تقسیم کنند و خود را انسانهای درجهی یک بنامند و به جسارت تمام بگویند: جایز است که انسانهای هر درجهای در راه منافع انسانهای درجهی بالاتر فنا شوند. میتوانند مانند امریکا (اظهارات اوباما) بگویند: انسانیت به آزادی است و آزادی به مجاز بودن همجنسبازی و همخوابی با حیوانات و قانونمند شدن این رفتارهای ناهنجار برای بهرهمندی فاسقین از امتیازات قانونی است و اگر فرد یا جامعهای این اصول را قبول نداشته باشد، حقوق بشر را رعایت نکرده و انسان نیست.
ج- اعتقادات: باید توجه داشت که آیا اساساً اعتقادات در ساختار شخصیتی فرد و انسان نمودن او نقش و تأثیری دارد یا خیر؟ اگر تأثیر نداشته باشد، کلیهی اعتقادات بیارزش و بیحرمت خواهند بود و اگر تأثیر داشته باشد، دیگر نمیتوان مدعی شد که «اعتقادات» مهم نیست و به انسانیت توجه میکنیم! این شعار پوچی است.
هر انسانی از نوعی جهانبینی برخوردار است و با اعتقاد به مبدأیی و هدف گرفتن معادی، بایدها و نبایدهایی را دارای ارزش دانسته و رعایت آنها را ضروری میداند و به تناسب این اعتقاد و عملکرد منطبق با اعتقاداتش، از ساختار شخصیتی ویژهای برخوردار میگردد. در جهان بینی فرویدیسمی، غریزهی جنسی زیربنا و کمال (هدف) به ارضای غرایز است و انسانیت و انسان کامل در شهوترانی و ارضای غرایز جسنی [به هر شکلی] متبلور میگردد. در نگاه مارکسیستی، اقتصاد کمونی زیر بنا و غایت است و انسان ابزار تولید است و انسانیت به کار بیشتر است، در نگاه پست مدرنی یا لیبرال دموکراسی، کمال در برداشتن تمامی مفاهیم کلی و بالتبع تمامی ارزشهاست و انسانیت با امکان «لذت» از هر چیزی و به هر شکلی تعریف شده و محقق میگردد [یعنی همان کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ] – ... و در جهانبینی توحیدی و اسلامی، جهان مبدأ و معادی دارد که آن «الله» است.
جهان بینی موحدِ مسلمان در یک جمله ژرف خلاصه میگردد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون». و بایدها، نبایدها و ارزشهای انسانیاش نیز در همین راستا تعریف و وضع میشود.
در نگاه توحیدی و اسلامی، هر کسی رنگ هدف را به خود میگیرد، اگر هدف «الله» [ هستی و کمال محض] هدف بود، اسمای الهی چون: حیات، علم، قدرت، غنا، حلم، شجاعت، رأفت، رحمت، غضب و ...، به صورتی هدفدار و الهی در او تجلی مییابد و اگر هدف غیر از «الله» بود، حتماً اسما (نشانههای) حیوانیت در او متجلی میگردد و حلم و شجاعت و رأفتش هم مثل گوسفند، اسب، الاغ یا پلنگ، حیوانی خواهد بود. لذا فرمود: اگر خدا را فراموش کنید، چون غیر خدا را هدف میگیرید، انسانیت خود را فراموش میکنید و فاسق میشوید. یعنی از پوسته و مجرای انسانیت خارج میگردید:
«وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و مانند آن کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و در نتیجه خودشان را فراموش کردند [خدا هم خود آنان را از یاد خودشان ببرد] و ایشان همان فاسقانند.
د – محترم بودن هر نوع عقیدهای: این که میگویند: «هر عقیدهای محترم است و باید به آن احترام گذاشت»، یک دروغ و حقهی محضی است که از سوی مستکبران ظالم و دیکتاتور، با رنگ و لعاب روشنفکرانه، به اذهان عمومی جهانیان و به ویژه مظلومین و مستضعفین دیکته و القا میشود.
گروهی به درجهبندی انسانها معتقدند – گروه دیگری به اندیشههای ماکیاولی و رسیدن به هدف با هر وسیلهای معتقدند – گروهی دیگر به دیکتاتوری محض معتقدند – گروهی شیطان پرست بوده و به اصول فراماسون معتقدند – گروهی دیگر صهیونیسم بوده و به افضلیت یهود و اسرائیل و معاهدهی منعقد شده در کوه صیون معتقد هستند و بر اساس آن مسلمان کشی میکنند – گروهی دیگر (مانند اروپای قرون وسطی و جرج بوش پسر در قرن جدید) به ضرورت جنگهای صلیبی معتقدند – گروهی دیگر به پوچ بودن دنیا و ضرورت امکان بدمستی و شهوترانی، حتی به قیمت آدمربایی و تجاوز معتقدند – گروهی به سرمایهداری محض که مستلزم به بردگی کشیدن دیگران و چپاول ثروتهای افراد و ملتها میباشد و همهی جنگها نیز به همین دلیل و در همین راستاست معتقدند ... و هر کسی نیز بر اساس عقیدهی خود عمل میکند. حال آیا هر عقیدهای محترم است و باید به آن احترام گذارد؟! آیا این دیکته و القای دیکتاتورانهی نظام سلطه نیست؟!
و در خاتمه تذکر این نکته مهم است که مسلمان بر اساس دستورالعملهای اخلاقی خداوند متعال که در سیرهی رسولاکرم (ص) و اهل بیت (ع) تبلور یافته و بیان شده با هر انسان یا موجود یا موضوع دیگری برخورد میکند. چه با کافر و چه با مؤمن. چه با ظالم متکبر، اگر چه نام اسلام را بر خود حمل کند، و چه با مظلوم مستضعف، اگر چه نامی از اسلام نشینده باشد.
طبقه بندی: محترم شمردن عقائد، محترم، عقائد، شیطان پرستی، آیرمن، سپوترا، آیرون میدن، بارزام، صیهونیسم، هلوکاست
