بخوان به گوش سحرها اذان علی اکبر
بخوان دوباره برایم بخوان علی اکبر
لب ترک ترکت را به هم بزن اما
تکان نخور که نپاشد جهان علی اکبر
دوباره داغ پیمبر تحملش سخت است
نرو جوانی حیدر بمان علی اکبر
به دست غصه نده چشم دخترانم را
تمام دلخوشی کاروان علی اکبر
ببین که تیر فراغت نشسته بر جگرم
ببین قدم زغمت شد کمان علی اکبر
عصای پیری بابا مقابلم نشکن
توان بده به من ناتوان علی اکبر
کنار جسم تو رسم جهان عوض شده است
نشسته پیر کنار جوان علی اکبر
مسیح زندگی ام روی خاک افتاده ست
عجیب نیست شدم نیمه جان علی اکبر
بریده گریه امان مرا کنار تنت
میان هلهله ها الامان علی اکبر
اگر چه پهلوی تو یاد مادرم افتادم
شکسته کوفه سرت را چنان علی...اکبر
حامد حجتی
طبقه بندی: شعر، شعر علی اکبر، علی، اکبر
نوشته شده در تاریخ
پنج شنبه 92 شهریور 28 توسط هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر