سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر

معاد




شبهه درباره قدرت فاعل:


شبهه دیگر این است که برای تحقق یک پدیده علاوه بر امکان ذاتی و قابلیت قابل قدرت فاعل هم شرط است و از کجا که خدا قدرت بر زنده کردن مردگان داشته باشد؟

 این شبهه واهی، از طرف کسانمی مطرح شده که قدرت نامتناهی الهی را نشناخته بودند، و پاسخ آن این است که قدرت الیه حد ومرزی ندارد و به هر چیز ممکن الوقوعی تعلق می گیرد چنانکه این جهان کران نا پیدا را با آن همه عظمت خیره کننده آفریده است. اَوَلَم یَروا أنَّ الله الذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الرضَ وَ لَم یَعیَ بِخَلقِهِنَ بِقادرٍ عَلی أن یُحیَی المَوتی بَلی إنهُ عَلی کَلَّ شَئٍ قَدیرُ( 23 )

 مگر ندید (وندانستید) فدایی که آسمانها و زمین را آفریده و در آفرینش آنها در نمانده است می تواند مردگان را زنده کند؟ چرا، او بر هر چیزی تواناست.

 افزون بر این آفرینش مجدد سخت تر از آفرینش نخستین نیست و نیاز به قدرت بیشتری ندارد بلکه می توان گفت از آن هم آسانتر است زیرا چیزی بیش از بازگشت روح موجود نیست.( 24 )

و هو الذی یَبدءُ الخَلقَ ثُمَّ یُحیدُهُ وَ هُوَ اَهوَنُ علَیهِ.( 25 )

 و اوست خدایی که آفرینش را آغاز می کند و سپس آن را بر می گرداند و آن (بازگرداندن) آسانتر است.

 
شبهه درباره علم خداوند:

شبهه دیگر این است که اگر خداوند انسانها را زنده می کند و به پاداش و کیفر اعمالشان برساند باید از سویی بدنهای بی شمار را از یکدیگر تشخیص بدهد تا هر روحی را به بدن خودش بازگرداند و از سوی دیگر همه کارهای خوب وبد را به یاد داشته باشد تا پاداش و کیفر در خوری به هر یک از آنها بدهد و چگونه ممکن است ابدانی که خاک شده و ذرات آنها در هم آمیخته شده را از یکدیگر بازشناخت؟ و چگونه می توان همه رفتارهای انسانها را در طول هزاران بلکه میلیونها سال، ثبت و ضبط کرد و به آنها رسیدگی نمود؟

این شبهه هم از طرف کسانی مطرح شده که علم نامتناهی الهی را نشناخته بودند و آن را علوم ناقص و محدود خودشان قیاس می کردند و پاسخ آن این است که علم الهی حد و مرزی ندارد و بر همه چیز احاطه دارد و هیچ گاه خدای متعال چیزی را فراموش نمی کند قرآن کریم از قول فرعون نقل می کند که به حضرت موسی(ع) گفت: فَما بالُ القُروُونِ الُولی اگر خداوند همه ما را زنده، و به اعمالمان رسیدگی می کند پس وضع آن همه انسانها پیشین که مرده و نابود شده اند از چه می شود؟ حضرت موسی(ع) فرمود: «...عِلمُها عِندَ رَبّیِ لا یضلُّ رَبّیِ وَ لا یَنسی»( 26 ) علم همه آنها نزد پروردگارم در کتابی محفوظ است و پروردگار من گمراه نمی شود و چیزی را فراموش نمی کند.


ودر آیه جواب دو شبهه اخیر به این صورت بیان شده است: «قُل یُحییها الذی أَنشَأَها اَوَّلَ مَرَّهٍ وَ هوَ بّکُلِّ خَلقٍ عَلیمُ»( 27 )بگو (ای پیامبر) مردگان همان کسی زنده می کند که نخستین بار، ایشان را پدید آورده و او را به هر آفریده ای داناست.

• شهید مطهری در کتاب کلیاتی درباره مساله معاد خود بعد از سوالات و شبهاتی که به ایشان می شود و ایشان جواب می دهند عقیده خود را اینگونه بیان می فرمایند: به عقیده من باید معتقد باشیم که حیات دیگری غیر از این حیات هست . لزومی ندارد که ما بفهمیم اعاده معدوم می شود و یا اعاده معدوم نمی شود ما باید این را بفهمیم که آن حیات جاودانی است، پایان نمی پذیرد؛ لزومی ندارد که ما بفهمیم چرا پایان نمی پذیرد، چرا در اینجا مرگ حتمی است (از ضروریات خلقت است) و در آنجا نیست؟ رابطه آنجا با اینجا رابطه مقدمه و نتیجه است؛ هر چه اینجا گشت کنیم آنجا بر می داریم؛ دنیای پاداش و کیفر است اما آیا آنجا اعاده معدوم می شود یا نه؟ لزومی ندارد بفهمیم. حتی به عقیده من اینکه عود ارواح به اجساد می شود یا نه؟ لزومی ندارد بفهمیمف آیا تمامی خصوصیاتش با خصوصیات این عالم طبیعت هیچ فرقی نمی کند؟ گِل ما را از نو می آیند می سازند؟ یعنی معاد همانی است که خیال تصور کرده که یک کوزه ای را می سازند و خراب می کنند و دو مرتبه آن را می سازند؟ لزومی ندارد ما این را بفهمیم و روی آن دقت کنیم که آیا به این شکل است یا به شکل دیگری ولی آن مقدارش برای ما کافی است از قرآن هم این خصوصیات معاد خیلی قطعی فهمیده می شود، منتها راجع به کیفیتش ما یک جا می بینیم طوری می گوید که آدم فکر می کند آن دنیا شروع مجددی از همین دنیا و تکرار همین دنیاست؛ همین دنیا دو مرتبه تکرار می شود اما نه از راه تولد، بلکه از این که ذرات این موارد گوشت و استخوان و غیره را جمع می کنند، دو مرتبه به صورت یک انسان در می آورند و بعد روحی در آن دمیده می شود البته «روحی دمیده می شود» در قرآن نیست، به همین شکل خدا [ذرات پراکنده را] جمع می کند، می شود انسان....

قرآن کریم از یک سو، به عنوان پیامی که از طرف خدای متعال به بندگانش فرستاده شده بر تحقق معاد، تاکید می کند و آن را وعده حتمی وتخلف ناپذیر الهی می شمارد و بدین ترتیب حجت را بر مردم تمام می کند و از سوی دیگر دلایل عقلی بر ضرورت معاد اشاره می کند تا رغبت انسان نسبت به شناخت عقلانی را ارضا کند و حجت را مضاعف سازد از این رو، بیانات قرآنی درباره اثبات معاد را به دو بخش تقسیم می کنیم و در هر بخش به ذکر نمونه ای از آیات مربوز می پردازیم.

 وعده حتمی الهی

قرآن کریم، بر پایی قیامت و زنده شدن همه انسانها در جهان آخرت را امری تردید ناپذیر داسته م فرماید:

«إنَّ الساعَهَ آتیه َُ با ریبَ فیها»( 28 )و آن را وعده ای راستین و تخلف ناپذیر شمرده و می فرماید:«بَلی وَعداً عَلَیهِ حَقّاً»( 29 )

 و بارها بر تحقق آن قسم یاد کرده و از جمله می فرماید:«قُل بَلی وَ رَبیّ لَتُبعَثُنَّ و لَتُنبعونَّ بِما عَمِلتُم و ذلکَ عَلی اللهِ یسیرُ»( 30 )

 و هشدار دادن به مردم، نسبت به آن را از مهمترین وظایف انبیاء دانسته چنان که می فرماید:

 «یُلقیِ الروحَ مِن أمرِهِ عَلی مَن یَشاءُ »ِن عِبادهِ لِیُنذِرَ یومَ التَّلاقِ»( 31 ) و برای منکرین آن شقاوت ابدی و عذاب دوزخ را مقرر فرموده است:

«وَ اَعتَدنا لِمَن کَإَّبَ بِالساعَهَ سَعیراً»( 32 )

 اشاره به براهین عقلی


بسیاری از آیات کریمه قرآن لحن استدلال عقلی بر ضرورت معاد دارد و می توان آنها را ناظر بر برهانهای حکمت و عدالت دانست از جمله به صورت استفهام انکاری می فرماید: «اَفَحَسِبتُم أنَّما خَلَقنل کُم عَبَثاً و أنکُم اِلینا لا تُرجِعُونَ»( 33 )

مگر پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و به سوی ما بازگردانده نمی شوید؟

این آیه شریفه به روشنی دلالت دارد بر اینکه اگر معاد و بازگشت به سوی خدا متعال نباشد آفرینش انسان در این جهان لیهوده خواهد بود ولی خدای حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد پس جهان دیگری برای بازگشت به سوی خودش بر پا خواهد کرد چون به دنبال زندگی این دنیا بازگشت به سوی اوست تا انسان به نتیجه اعمالش برسد و کار حکیم هدفمندانه باشدبا توجه به اینکه آفرینش انسان به منزله غایت برای آفرینش جهان است اگر زندگی انسان در این جهان بیهوده و بی فایده و فاقد هدف حکیمانه باشد آفرینش جهان هم بیهوده و باطل خواهد وبود و این نکته را می توان از آیاتی استفاده کرد که وجود عالم آخرت را قتضای حکیمانه بودن آفرینش جهان دانسته است و از جمله در وصف خردمندان (اولو الاباب) می فرماید: «...و یَتَ،َکرَّرونَ فی خَلقِ السمواتِ و الأرضِ رَبَّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً سُبحانکَ فَقنا عذاب النار»( 34 ) .... و درباره آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند(و آنگاه می گویند: )پروردگارا، این جهان را باطل نیافریده ای، تو منزهی (از اینکه کار باطل، انجام دهی) پس ما را از عذاب آتش نگهدار.

از این آیه استفاده می شود که تامل در کیفیت آفرینش جهان، انسان را متوجه حکمت الهی می سازد یعنی خدای حکیم از این آفرینش عظیم، هدف حکیمانه ای را در نظر داشته و آن را گزاف و بیهوده نیافریده است و اگر جهان دیگری نباشد که هدف نهایی از آفرینش محسوب شود خلقت الهی، پوچ و بی هدف خواهد بود.

دسته دیگری از آیات کریمه قرآن که اشاره به برهان عقلی بر ضرورت معاد دارد قابل انطباق بر برهان عدالت است.( 35 )یعنی مقتضای عدل الهی این است که نیکوکاران و تبهکاران را به پاداش و کیفر اعمالشان برساند و فرجام آنان را از یکدیگر تفکیک کند و چون در این جهان چنین تفکیکی نیست ناچار جهان دیگری بر پا خواهد کرد تا عدالت خوی ش را عینیت بخشد.

از جمله در سوره جاثیه ایات 21-22 می فرماید: «أم حَسِبَ الذینَ اجترَحوا السَّیِّاتِ أن نَجعَلَهُم کَالذَّینَ آمنوا وَ عَمِلوا الصالحاتِ سواءً مَحیاهُم و مَماتُهُم ساءَ ما یَحکُمُونَ. و خَلَقَ اللهُ السَمواتِ و الأرضَ بِالحَریالِّ وَ لِیُجزی کُلُّ نَفسٍ بِما کَسَبَت وَ هُم لا یُظلمونَ» مگر کسانی که مرتکب کارهای بد شدند چنین پنداشتند که ما آنان را مغانند کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند قرار خواهیم داد و به گونه ای که زندگی و مرگ هر دو دسته یکسان باشد (و همان گونه ای که در نعمتها و بلاها و شادیها و غمهای این جهان، شریکند بعد از مرگ هم فرقی نداشته باشند؟) اینان بد قضاوتی می کنند! و خدای متعال آسمانها و زمین را به حق (و دارای هدف حکیمانه) آفریده و تا اینکه هر کس به آنچه به دست آورده جزا داده می شود و به ایشان ستم نشود.

لازم به تذکر است که می توان جمله «وَ خَلَقَ اللهُ السَّمواتِ و الأرضَ بالحقَّ» را اشاره به برهان حکمت دانست چنان که می توان اساساً برهان عدالت را هم به برهان حکمت بازگرداند زیرا همان گونه که می دانید عدل الهی از مصادیق حکمت است.

 شهید مطهری در جمع بندی کلی مباحث معاد خود می فرمایند: آنچه ما را از آیات قرآن می فهمیم این است که مردن در منطق قرآن تباهی نیست، صرف خراب شدن نیست، انهدام نیست، بلکه مردن انتقال است و آن که می میرد در همان آنی می میرد در همان لحظه ای که می میرد از اینجا منقل می شود و به جای دیگر و در جای دیگر زنده است و هست و هست و هست تا روز قیامت که مساله قبور و حشر جسمانی پیدا شود و بدنها از خاکها بیرون بیایند قرآن البته کلمه عود ارواح بر اجساد را ندارد ولی در عین حال می گیود که مردم از قبرها زنده می شوند و در عین حال قرآن خود مردن را می گوید که انتقال است، جدایی است البته این چیزها را که میگوییم استنباط من است؛ حالا من آیات را می خوانم ممکن است استنباط شما طور دیگری باشد.

تعبیر قرآن درباره مرگ


آیات عموم که از آنها استفاده می شود تفسیر مرگ را از زبان قرآن دانست یکی، آن آیاتی است که از مرگ به «توفی» تعبیر می کنند که این ایات زیاد است:

 «الذین تَتَوَفیهُمُ الملائکهُ ظالِمی أنفُسِهِم»( 36 )

الله یَتَوَفَّی الهَ نفسَ حینَ موتها وَ التی لَمک تُمتُ فی منامِها»( 37 )

«حتّی إذا جائتهُم رُسُلنا یَتَوَفَّونَهم»( 38 )

اُعبُدُ الله الذی یَتَوَفیکُم»( 39 )

 «توفی» از ماده «وَفی» است، همان ماده ای که وفا و استیفا از آن ماده است. «توفی» از ماده فوت نیست ما فارسی زبان ها گاهی فوت را با وفات مرادف فیال می کنیم فوت از دست رفتن است؛ اگر تعبیر فوت می کرد، مرگ به همان معنای تباهی و تمام شدن و از دست رفتن است.

 وفات از ماده وفا و استیفاست و به اتفاق تمام لغتها «توفی» یعنی استیفا کردن و تحویل گرفتن یک چیز به تمامه «الله یَتَوفَّی الانفُسَ حینَ موتها» یعنی خدا نفسها را در وقت مردن به تمامه و کماله می گیرد و همچنبن آیات دیگری که در این زمینه هست همان مفهوم قبض را می دهد در قرآن کلمه «قبض» نیامده و ما در عرف خودمان می گوییم عزرائیل روح را قبرض کرد، قابض الارواح است، ولی قبض با توفی که در قرآن آمده هر دو یک معنی را می دهد.

در یکی از ایات مساله خواب را با مردن در یک ردیف می شمارد و می فرماید: «الله یَتَوَ،َّی الأنفسَ حین مَوتها و التّی لَم تَمت فی منامها» خدا نفسها را در وقت مردن و [نفس] زنده ها را که هنوز نمرده اند در وقت خوابیدن می گیرد؛ آنکه مرد دیگر نفسش بر نمی گردد و آن که خوابیده است آن را دو مرتبه می فرستد. معلوم می شود از نظر قرآن یک چیزی هست که نام «نفس» است. «فَیُمسکُ التی قَضی عَلَیها المَوتَ» آن که حکم مرگ بر او شده است نگهش می دارد.« و یُرسِلُ الاُخری إلی اَجَلُ مَسمیً»( 40 ) و آن دیگری(یعنی خوابیده) را می فرستد تا یک وقت مقدر و تعیین شده که آن هم برای همیشه باید گرفته شود.

 
ویژگی های عالم آخرت از دیدگاه عقل

1- طبق براهینی که برای معاد بیان شد از برهان اول به دست می آید که باید ابدی و جاودانی باشد زیرا در آن برهان، بر امکان حیات ابدی و میل فطری انسان، به چنین حیاتی تاکید گردید و تحقق آن مقتضی حکمت الهی دانسته شد.

2- باید نظام آخرت به گونه ای باشد که نعمت و رحمت خالص و بدون شائبه رنج و زحمت در آن تحقق یابد تا کسانی که به اوج کمال انسانی رسیده اند و هیچ گونه آلودگی به گناه و انحرافی پیدا نکرده اند از چنین سعادتی برخوردار شوند بر خلاف دنیا که چنین سعادت مطلقی را ممکن نمی سازد بلکه سعادتهای دنیا نسبی و منسوب به سختی و رنجهاست.

3- جهان آخرت باید دست کم دارای دو بخش مجزا برای رحمت و عذاب باشد تا نیکوکاران و تبهکاران از یکدیگر تفکیک شوند و هر کدام به نتبجه اعمال خودشان برسند و این دو بخش همان است که در لسان شرع به نام بهشت دوزخ نامیده می شود.

 4- که از برهان عدالت به دست می آید این است که جهان آخرت باید از چنان وسعتی برخوردار باشد که گنجایش پاداش و کیفر همه انسانها را با هر گونه عمل نیک و بدی داشته باد مثلا اگر کسی میلیونها انسان را به ناحق به قتل رسانیده است امکان کیفر او در آن جهان باشد و متقابلا اگر کسی وسیله حیات میلیونها نفر را فراهم کرده است پاداش در خوری برای وی ممکن باشد.

5- ویژگی بسیار مهم دیگری که از همین جهان به دست می آید و در ذیل تقریر آن اشاره شد این است که باید جهان آخرت «دار جزاء» باشد نه «دار تکلیف» توضیح آنکه: زندگی دنیا به گونه ای است که انسان میلها و رغبتها متضاد و متزاحم پیدا می کند و همواره بر سر دو راهیهایی واقع می شود که ناچار است یکی از آنها را انتخاب کند و همین امر، زمینه تکلیفی را فراهم می سازد تکلیفی که تا آخرین لحظات عمرش ادامه یابد و حکمت و عدل الهی اقتضاء دارد که عمل کنندگان به تکلیف، پاداش شایسته؛ و سر پیچی کنندگان به کیفر درخوری برسند و اکنون اگر فرض کنیم که همین زمینه های تکلیف و مجال گزینش راه، در عالم آخرت هم فراهم باشد مقتضای رحمت وجود و فیاضیت الهی آن است که مانع انجام تکلیف و انتخاب راه نشود و بدین ترتیب عالم دیگری برای پاداش و کیفر لازم می شود و در حقیقت عالمی که آن را «آخرت» فرض کرده بویدم «دنیای» دیگری به حساب می آید و عالم آخرت حقیقی همان عالم آخرین و نهائی خواهد بود که دیگر جای تکلیف و آزمایش و زمینه آن –یعنی تضاد و تزاحم خواسته ها- نباشد.

 نتیجه


در پایان به این مطلب می رسیم که مای ک مسلمان و شیعه امیرالمومنین(ع) و اولاد او هستیم، پس با این بیانات کامل و قاطع که برای اثبات معاد ذکر کرده ایم دیگر نباید کسی باقی مانده باشد که نتواند از اصول اعتقادی واجب خود دفاع کند یا اینکه حتی ذره ای شک در ذهن او را جع به معاد باقی مانده باشد و انشا الله با مطالعه دقیق این تحقیق باعث ترویج این مطالب به دیگران باشیم که مبادا حقی از دیگران بر ذمه ما باشد و ما اطلاع نداشته باشیم.

 
پی‌نوشت‌ها:

1. سوره مومنون، آیه 115

2. سوره مومنون، آیه 15و16

3. حدیث نبوی، کنوز الحقایت مناوی باب دال

4. سوره بقره، آیه 111- سوره انبیاء، آیه 24- سوره نحل، آیه 64

5. سوره مومنون، آیه 117- سوره نساء، آیه 157- سوره انعام، آیات 100و119و148- سوره کهف، آیه 5- سوره حج، آیات 3و8و71- سوره عنکبوت، ایه 8- سوره روم، ایه29- سوره لقمان، آیه 20- سوره غافل،آیه 42- سوره زخرف، آیه 20-سوره نجم، آیه 28

6. سوره جاثیه، آیه 24

7. سوره قصص ، آیه 39- سوره کهف، آیه 36- سوره ص، آیه 27- سوره جاثیه، آیه 32- سوره انشقاق، آیه 14

8. سوره القیامه، آیه 5

9. سوره روم، آیه 10- سوره مطففین، ایات10 و 14

10. سوره نحل، ایه 38

11. سوره هود، آیه 7- سوره اسراء، آیه 51- سوره صافات، آیات 16و53- سوره دخان، آیات34و36- سوره احقاف، آیه18- سوره ق، آیه3- واقعه، آیات 47و48- سوره مطففین، آیات 12و13- سوره نازعات، آیات 10و11

12. سوره های اعراف، آیه 57- حج، آیه 5و6- روم، آیه 19و 50-فاطر، آیه 9- فصلت، ایه 19- زخرف، آیه 11- ق ، آیه 11

13. سوره کهف، آیه 21

14. سوره بقره، آیه 260

15. سوره بقره، آیه 259

16. سوره بقره، آیه 55و56

17. سوره بقره، ایات67و73

18. سوره آل عمران، آیه 49- سوره مائده، آیه 110

19. سوره سجده، آیه 10و11

20. سوره بقره، آیه 156

21. سوره نحم، آیه 42

22. سوره علق، آیه 8

23. سوره های احقاف، آیه 33- یس، آیه 81- اسراء،آیه 99- صافات، آیه 11- النازعات، آیه 27

24. .سوره های اسراء،آیه 51-عنکبوت آیه 19و20- ق، آیه 15- واقعه، آیه 62- یس، آیه 80- حج، آیه 5- القیام، آیه 40- الصارق، آیه 8

25. سوره روم، آیه 27

26. سوره طه، آیه 51و52

27. سوره یس، آیع 79

28. سوره های غافر، آیه 59- آل عمران، آیه 9و25- سوره نساء،آیه 87- انعام، آیه 12- کهف، آیه 21- حج، آیه 7- شوری، آیه 7- جاثیه، آیه 26و32

29. سوره های نحل، آیه 38- آل عمران، آیه 9و191- نساء،آیه 122- یونس، آیه 4و55- کهف، ایه 21- انبیاء، آیه 103- فرقان، آیه 16- لقمان، آیه 9و33- فاطر ،آیه 5- زمر، آیه 20- نجم، ایه 47- جاثیه، آیه 32- احقاف، آیه 17

30. سوره های تغابن، آیه 7- یونس، آیه 53- بساء،آیه 3-

31. سوره های غافر، آیه 15- انعام، آیه 130 و 154- رعد، آیه 2- شوری، آیه 7- زخرف، آیه 61 – زمر، آیه 71

32. سوره های فرقان، آیه 11- اسراء،آیه 10- سبا،آیه 8- مومنون، آیه 74

33. سوره مومنون، ایه 115

34. سوره آل عمران، آیه 191

35. سوره های ص، آیه 28- غافر، آیه 58- قلم، ایه 35- یونس، آیه 4

36. سوره نحل، آیه 28

37. سوره زمر، ایه 42

38. سوره اعراف، ایه 37

39. سوره های یونس، ایه 104نحل، آیه 32- انعما، آیه 61- سجده، آیات10و11

40. سوره زمر، آیه 42

منابع

1. قرآن کریم

2. مجموعه آثار شهید مطهری، مرتضی مطهری، تهران: قم، ملاصدرا، چاپ یازدهم تیر 1381

3. آموزش عقاید، ایت الله مصباح یزدی، چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، پاییز 1379


منبع: rasekhoon.net





طبقه بندی: مقاله، فروع دین، اصول دین، درباره معاد، مقاله درباره معاد (قسمت دوم)، قسمت دوم، اصول و فروع دین
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92 مهر 9 توسط هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

قالب وبلاگ