بند دوم: حضرت علیاصغر (ع)
آمد حسین، «اصغرخود» را به کف گرفت
تیری گلویِ پاک خدا را هدف گرفت
ابلیس را ببین که چه فرق از علی شکافت
صیاد را ببین که چه دُر از صدف گرفت
از عرش، جبرییل امین، هَیکُنان رسید
در خاک و خون نشست و ربابش به دف گرفت
زینب به ضجّه شادی خود را بروز داد
قنداق ماه پاره به شوق و شعف گرفت
وقت غنیمت است، ببینید؛ آسمان
یک مشت زر سرخ زکانِ شرف گرفت
کس این چنین ستم سرِ آل عبا نکرد
یک تیر «پنج آل خدا» را نشانه کرد
طبقه بندی: داستان، شعر عاشورایی، شعر، رمان، شعر زیبا
نوشته شده در تاریخ
دوشنبه 92 شهریور 11 توسط هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر