سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر

شهادت دلیر مردان و آبدیدگان میدان‌های الهی، قلّة کمالی برای مجاهدت‌ها، مقاومت‌ها و فداکاری‌های آنان است و مهر تأیید و قبول از جانب پروردگار بزرگ می‌باشد تا در زمرة نخبگان و برگزیدگان حضرتش درآیند و خلعتِ وصال پوشند و جاویدان نزد پروردگارشان مرزوق و متنعّم شوند.

علی به سال 1346 در روستای المشیر از توابع قائم شهر در خانواده‌ای روحانی، پارسا و مومن، دیده به جهان گشود، از در دامانِ پدری پارسا و جلیل القدر، دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت پرورش یافت در سنّ هفت سالگی دورة ابتدائی را با موفقیت سپری نمود به علّت علاقة وافری که به علوم دینی داشت برای تحصیل علوم اسلامی و قرآنی وارد حوزة علمیة امام صادق(ع) کوتنا از توابع قائم‌شهر گردید او در سال 1360 جهت ادامة تحصیلات به حوزة علمیة قم رهسپار گردید تا در جوار حرم حضرت معصومه(ص) از فیوضاتِ معنوی و اساتید مجرّب بهره‌مند شود. او در سال 63 با خانواده‌ای مذهبی مقدّماتِ ازدواج را فراهم کرد و پیش از آنکه مراسم عروسی را برگذار نماید حضور در جبهه‌های حق علیه باطل را به حسب ضرورت و وظیفه شرعی و انقلابی ترجیح داد.

فعالیّت شهید بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدّس :

با عنایت به این که علی در خانواده ای روحانی و انقلابی پرورش یافت به هنگام اوج مبارزات مردم مسلمانِ ایران علیه نظام ستم‌شاهی ایشان نوجوان 11 ساله‌ای بود که از طریق پدرجلیل القدر و سایر نیروهای انقلابی با اوضاع و احوال مبارزات مردم آگاهی نسبی پیدا نمود و از همان اوان با نما حضرت امام خمینی(ره) آشنا و عاشق دلباختة وی شد. ایشان در حوزة کوتنا به همراه سایر طلّاب علوم دینی در صحنة سیاسی حضور داشت و در فعّالیت‌های تبلیغی، فرهنگی و سیاسی نقش موثری ایفا می‌نمود. در دوران دفاع مقدّس ایشان در کنار تحصیل با عشق به امام و ولایت با آگاهی از اوضاع جنگ و نیاز به نیروهای رزمی حَسَبِ وظیفه انقلابی همواره عازم جبهه‌های نور علیه ظلمت گردید و در عملیات‌های متعدّد حضور داشت.

در مرحلة‌ اوّل پس از فراگیری دورة آموزش تخصّصی اعزام به جبهه راهی منطقه هویزه در جنوب می‌شود و در ابعاد مختلف رزمی- تبلیغی و فرهنگی به نبرد با کفّار بعثِی عراق پرداخت. در مرحلة دوم راهیِ جبهه‌های جنگ شد و این بار در کردستان منطقه مریوان با یادیِ بیگانه و خودفروخته و مزدوران بعثی مبارزة بی امان داشت و از چهرة کریه منافقین و کفّار از خدا بی‌خبر آگاهی بیشتری به دست آورد و بر تنفّر و انزجار وی از این دیو سیرتان افزوده شد. در مرحله سوم با عشق احساس وظیفه ای که در وجود خود داشت دل به جبهه می‌سپارد و حتّی ازدواج و مراسم عروسی نیز نمی‌تواند در ارادة آهنین او برای حضور در جنگ خللی وارد کند. با چهره‌ای مصمّم از شهر خون و قیام مرکز علم و ولایت بار دیگر پای در جبهه می‌گذارد و توفیق شرکت در عملّیات غرور آفرین والفجر 8 را پیدا می کند در این عملیات که با لباس روحانیت حضوری فعّال در ابعاد رزمی – تبلیغی داشت وجود این بسیجی پاکباخته در کسوت روحانّیت در خطوط مقدّم جبهه در حال رزم مایة دل گرمی و امید رزمندگان اسلام بود.

ویژگی‌های اخلاقی :

او فردی شجاع، متین و خوشرو بود، شجاعت و رشادتش را بارها در جبهه‌نشان داد و عاشق امام خمینی بود و با تمام وجود به او مهر می‌ورزید و به عشقِ او پای در راه بارزه و جهاد گذاشته بود و این عشق را نیز سرانجام با خون سرخش مهر تأیید زد و در معاشرت با مردم متواضع و فروتن بود. در برابر مشکلات پایداری و استقامت می‌نمود. او به ائمّه اطهار به ویژه سالار شهیدان ارادت خاصی داشت اهل دعا و نیایش بود. درد دین داشت و به تکلیفش عمل می کرد. در جبهه مراسم دعای کمیل وتوسل و ... برای رزمندگان اجرا می‌نمود.

نحوه شهادت :

شهید رفیعی در مرحله سوّم اعزام به جبهه در عملیات والفجر 8 شرکت نمود که پس از رشادت‌ها و جانبازی‌های بی‌امان در ساعت 4 بعدازظهر مورّخه 24/11/1364 سال روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(ص)براثرِ اصابت ترکِش خمپارة دشمن بعثی در خطوط مقدّم جبهه به درجة رفیع شهادت نائل آمد.

وصیت‌نامه روحانی شهید عبدالعلی رفیعی


«بسم الله الرحمن الرحیم»

« ولاتحسبنَّ الذینَ قُتِلُو فی سبیلِ الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربّهم یُرزقُونَ.[1]

ترجمه: هرگز گمان مبرید کشته شدگان در راه خدا مردگانند بلکه زنده‌اند و در پیشگاه پروردگارشان روزی می‌خورند.

هیهات منّا الذِلّه (امام حسین)

ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد(امام خمینی (قدس سرّه))

درمسلخ عشق جز نکو را نکشند

رو به صفت زشت خوی را نکشند

گرعاشق مایی زمردن مگریز

مردار بود هرآنکه او را نکشند

بادرود فراوان برمنجی عالم بشریت امام زمان حجه ابن الحسن ولی عصرمهدی موعود(عج)و نایب برحقش پیرجماران، ابراهیم زمان، بت شکن دوران،‌قلب تپندة مستضعفان جهان، روح خدا خمینی کبیر و بادرود بر رزمندگان کفر ستیز و سلحشور اسلام که جان خود را برکف نهادند و برای به اهتزاز درآوردن پرچم سبز لا اله الاالله، محمّد رسول الله بربالای بلند ترین قله‌های جهان از وطن هجرت کردند و جان و مال نثار می‌کنند و با درود بر شهیدان راه حق از صدراسلام تا شهدای کربلای ایران چه آن شهیدانی که به دست مزدوران پهلوی در دوران انقلاب به شهادت رسیدند و چه آن شهیدانی که در جبهه‌های نور علیه ظلمت به شهادت رسیده اند.

شهادت مرگی است عاشقانه و آگاهانه که مجاهد فی سبیل الله با شناخت کامل آن را انتخاب می‌نماید و شهید یعنی شاهد حاضر، ناظر و شمعی که در حال سوختن است و به جامعه و کشورش نور می‌افشاند خود می‌سوزد و از سوختنش جامعه ای می‌سازد وقتی اسلام و قرآن و حرمتشان به خطر افتد مسلمان آن کسی است که در صحنة حق باشد. دو راه بیشتر نیست یکی سکوت و خواری پذیرفت و دیگری مقاومت و انتخاب شهادت – به قول علی(ع) مرگ آن است که انسان زنده باشد ولی مغلوب و مقهور و زندگی آن است که انسان بمیرد ولی سربلند و پیروز که برای مرگ ارزشی قائل نباشد چون مرگ کوچکتر از آن است که احتیاج به قهرمان داشته باشد.

پدرم و مادرم و خواهرم و برادرم هادی و هانی، سلام، دست پر درد شما را می‌بوسم و سلام گرم و خالصانه مرا به عمو‌هایم عبدالرسول و اسکندر برسانید حال، مادرم و پدرجانم من مهمان عموی عزیزم حسن رفیعی، نظرعلی بهرامی و حسن کرمی هستم وبعد رفیق‌هایی که از من خبر می‌گیرند لطف کن و عرض سلام برسانید و سپسبگو علی به راه خدا قدم نهاده و شهید شده و شما مسئول رساندن پیام او هستید. مادرم اگر به تو می گویند علی ناکام رفته است به آنها بگو که علی کام خودش را در جبهه گرفت ورفت. پدربزرگوارم و مادر زحمت کشیده‌ام امروز عروس من اسلحه‌ام بود و حجله‌ام سنگرم، لباس دامادیم کفن سفیدم، نقل و نبات عروسیم، رگبار گلوله‌هایم می‌باشد.

و سرانجام آخرین وصیت‌به پدرم اینکه مگذار سنگرم که همان حجره حوزه علمیه می‌باشد خالی بماند و دوات قلم خشک بگیرد و کتابهایم را گردوغبار بلکه یکی از برادرانم هادی و هانی باید ادامه دهندة راهم باشند. والسلام علیکم و رحمه الله برکاته

منبع: www.shahed-alamshir.ir


[1] - سوره آل عمران : آیة 169.





طبقه بندی: زندگینامه شهید حجه الاسلام عبدالعلی رفیعی
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 92 شهریور 21 توسط هیئت بیت العباس (ع) روستای المشیر
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

قالب وبلاگ