درمرداد ماه سال 1347 در یک خانواده سرسپرده ولایت معصومیتی تازه در چهره نوزادی رخ نمود که به تبریک دردانه سقط شده فاطمه(س) نامش را محسن نهادند. این کودک ایام نوباوگی را در دامن مادری باتقوا و در سایه پدری مومن و شیفته اهل بیت سپری نمود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهیدمسعود دهقان و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید چمران قائم شهر با موفقیت به اتمام رساند. مقطع دبیرستان را در یکی از دبیرستان های قائمشهر آغاز نمود که دراین هنگام به جبهههای حق علیه باطل رهسپار گردید.
فعالیت شهید بعد از انقلاب و دوران دفاع مقدس:
محسن پس از پیروزی انقالب شکوهمند اسلامی، نوجوانی مومن و باوقار بود و همگام با سایر نوجوانان مذهبی در کنار پدردلسوختهاش که مرثیه خوان اهلبیت عصمت و طهارت بود در مجالس و محافل مذهبی و عزاداریهای حضرت سیدالشهداء شرکت داشت. از طرفی محسن با آگاهی نسبی از اوضاع انقلاب با توجه به این که کم سن و سال بوده است به همراه برادر بزرگوارش شهید حسین علینژاد در برنامه ها و فعالیتهای سیاسی در پایگاه بسیج حضور مییافت که این مسأله در شکل گیری شخصیت بسیجیاش و روحیه شجاعت و شهادت طلبی وی تأثیر بسزایی داش. وی در حین تحصیل درمقطع دبیرستان به عضویت بسیج مدرسه درآمد و درکنار سایر دوستان بسیجی، عاشقانه فعالیت مینمود. در این زمان محسن با عشق به امام خمینی و دفاع از کیان نظام اسلامی روح متلاطم و ناآرامی داشت که موج این تلاطم در حین تحصیل در مقطع دوم دبیرستان خروشید، مشتاقانه و بیصبرانه برای اعزام به جبهه جنگ آماده شد.
در تابستان 65 دوره آموزش نظامی اعزام به جبهه را در پادگان ولیعصر گهرباران با موفقیت طی نمود سپس به اقیانوس متلاطم و خروشان کاروان سپاهیان صدهزار نفری حضرت محمد(ص) پیوست در حالی که نگاه پراز عشق و صداقت جوانی دیگر به نام حسین که برادر بزرگتر او بود را باخود داشت. دو برادر در گردان حمزه سیدالشهدا از لشکر ویژه 25 کربلا فصلی دیگر از حماسههای مقدس را گشودند. نقل است که محسن جوان در هفت تپه بی تابیش را برای حضور در خطّ مقدم، نمیتوانست پنهان نماید و عاقبت نیززمان موعود فرارسید و دل عاشق او بال گشود، همسفر ملائک شد. او در اولین حضورش در جبهه با شلمچه محلّ اتصال زمین و آسمان آشنا گشت و رایحه ناب این آشنایی، چنان بر مشام عطشناک او جاری گشت که دیگر چیزی به جز وصال معبود او را اقناع نمیکرد. عملیات غرورآفرین کربلای 5 آغازشد،به هنگام شروع عملیات، محسن خود را به آغوش یار شفیق و مراد خود برادرش حسین انداخت. صحنه عارفانهای که این دو برادر درآن لحظات روحانی آفریده بودند،قلب هر بینندهای را دگرگون میساخت. همه آنهایی که آنجا بودند داوطلب شهادت بودند ولی عزم و اراده محسن را که میدیدند متحیر مانده بودند. وداع آخر بغض در گلو مانده همگان را شکست ومحسن همه اشک خویش را در عشق ناب خود خلاصه کرده و با لبخند زیبایش به دیگران هدیه میکرد. حسین که خود را در تشنگی عطر دلانگیز شهادت بود در خداحافظی آخر از محسن طلب شفاعت نمود و او را به خدا سپرد.
محسن جوان را دیگر تاب درنگ نبود.بیسیم را بردوش کشید و در دل خود آخرین بوسه را برپیشانی تکلیف زد به همراه دیگر همرزمانش حرکت نمود. عملیات کربلای 5 آغاز شد. در خطوط مقدم نبرد در بحبوحه بارش گلولهها تیری به بازوی محسن جوان اصابت کرد و مجروح شد.
ویژگیهای اخلاقی
محسن نوجوانی آراسته، باوقار و متواضع بود. خوشسیما و سیرتی جذاب داشت. نسبت به فرائض دینی و اقامه نماز اول وقت مقیّد بود. نسبت به پدر ومادر خود احترام خاصّی قائل بود. فردی شجاع و باشهامت بود. در جنگ با این که به عنوان جوانی بود با آگاهی و احساس عاشقانه در خطوط مقدم جبهه حضور داشت. به نقل از همسنگرانش شب قبل از عملیات تهجّدهای نیمهشب و قرائت قرآن او زیبا بود، میگویند چهرهاش بسیار نورانی و شهادت گونه شده بود، گویی ملائک او را غسل شهادت داده بودند.
چگونگی شهادت
شهید محسن علینژاد در عملیات کربلای 5 مجروح شد، او را به سنگر تجمّع مجروحین منتقل کردند در انتظار آمدن آمبولانس برای انتقال به بیمارستان بودند که اصابت گلوله خمپارهای برروی سنگر تجمع آنان سه جوان رعنا و عاشق از جمله ایشان در تاریخ 25/10/1365 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.اینجاست که در نگاه برادرش حسین عیان بود که در زمان وداع طاقت دل کندن از محسن را نداشت. حسین به عروج او فکر میکرد که اگر بدون محسن زنگ خانه را به صدا درآورد دیدن نگاههای سوالانگیز مادر را چگونه تحمّل خواهد کرد. یادش گرامی باد.
وصیت نامه بسیجی شهید محسنعلینژاد
بنا الله یار و یاور روح الله پشتیبان حزب الله و یاری دهنده جندالله
انّا لله و انّا الیه راجعون[1].
همه از اوییم و به سوی او بازمیگردیم.
«وقاتلو فی سبیل الله الذین تقاتلونکم و لاتعتدوا انّ الله لا یحبّ المعتدین[2].»
ترجمه : ای مومنان با این مردمیکه با شما میجنگند بجنگید ولی با این که میجنگید از حد تجاوز نکنید. که خدا تجاوز کنندگان را دوست ندارد.
باسلام و درود فراوان به پیشگاه ولی عصر(عج) و با سلام و درود فراوان برنائب برحقش این پیرجماران،بت شکن زمان، امام خمینی و با سلام و درود فراوان به تمامی رزمندگان کفر ستیز و با سلام و درود بیکران برتامی معلولین، مصدومین و مجروحین انقلاب و تمامی مفقودالاثرها.
باید که حماسهای دگر ساز شود
تافتح بزرگ عشق آغاز شود
درب حرم غریب و تنهای حسین
تنها به کلید رزمها باز شود
این حقیرمحسن علینژاد فرزند عباس علینژاد اعزامی از قائمشهر.براساس تکلیف شرعی و طبق فرمان امام خویش مبنی بر حضور در جبهه جنگ و جهاد در میدان نبرد اسلام برکفر جهانی حاضر شدهام؛ تابه نوبه خود این وظیفه الهی را اداء نمایم جنگی که سرنوشت اسلام و مسلمین به این جنگ بستگی دارد و چنانچه اگر خدای نخواسته ذرهای غافل شویم یکایک ما در قبال شکست این نظام جمهوری اسلامی مسئول خواهیم بود نظام که با خون دهها هزار از بهترین فرزندان این امت آبیاری شده است انگیزه تمامی شهدای ما جز این نبود که به ندای اسلام و با زبان قدرتمند امام در جبهه حاضر و با کفر و شرک و نفاقجهانی ایستادگی کرده تا امروز که این نظام جمهوری اسلامی تثبیت شده است و اما شما پدرومادر عزیزم نمیدانم که چگونه و با چه زبانی با شما تکلم نمایم؛ میدانم که برای من چه زحمتها که نکشیدهاید و چه سختیو مشقّتهایی را متحمل نشدهاید مادر عزیزم میدانم که چقدر برای من بی خوابی کشیدهای تا مرا به این سن و سال رساندهای اما در قبال این همه زحمات شما نتوانستم به اندازه یک دقیقه از زحماتتان را جبران نمایم و امیدآن دارم که بعد از فتح نهایی اگر سعادت آن را داشتم در روز قیامت شما را نزد امام حسین(ع) و فاطمه(س) روسفید نمایم. و شما برادران و خواهران گرامی که به هر نحوی مرا نسبت به اسلام و انقلاب و خط امام راهنمایی نمودید کمال تشکر را مینمایم. و از تمامی شما دوستان و آشنایان و فامیلهایم و هرآنکس که سخن مرا میشنود تقاضا دارم که هرگونه رفتار ناروا و کارزشت ازمن دیدهاید به بزرگیتان مرا ببخشید و اما پیامی به امت شهید پرور، البته من کوچکتر از آنم که به شما امت شهید پرور پیام بدهم.
چون همانطوری که از وضعیت این جنگ مطلع میباشید امروزه ما نمیتوانیم نسبت به ارزشها و شعار های اصلی انقلاب و سرنوشت ملت ایران وملت های زیرستم بیتفاوت باشیم. امروز ملتهای مصر، اردن، لبنان، خلیج فارس و جاهای دیگر که زیر ظلم آمریکا وشوروی و اسرائیل که با ارشاد و راهنمایی فرزندان به راه راست و سوق دادن به سوی خط سرخ حسینی و مانع نشدن آنان به سوی جبههها اگر میتانید ضربه مهلکی به این یاوهگویان شرق و غرب وارد سازید، به امید آنکه رزمندگان اسلام پیروزیهای اعجابآور دیگری را برای اسلام بیافرینند و به امید زیارت قبول شش گوشه اباعبدالله الحسین(ع) و آزادسازی قدس عزیز از دست اسرائیل غاصب. در پایان اگر شهادت نصیبم شد مرا در گلزار شهدا سیدنظام به خاک بسپارید. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
من سرخی خاک جبهه ها را بوسم مقبره خون خدا را بوسم
بوسد چو امام دست و بازوی مرا خاک شوم پای امامم را بوسم
منبع: www.shahed-alamshir.ir
[1] - سوره بقره : آیه 156.
[2] -سوره بقره : آیه 190.
طبقه بندی: زندگینامه بسیجی شهید محسنعلینژاد