میگویند: این آیه که خدا به برخی از بنیاسرائیل به دلیل نافرمانی گفت بوزینه شوید! حرف خدا نیست، خدا از این حرفها نمیزند!
به هر شکلی میخواهند القا کنند که قرآن تحریف شده است، ولو به یک آیه! حالا هیچ راهی پیدا نکردهاند و میگویند: «خدا از این حرفها نمیزند»! از کجا میدانند که خدا از این حرفها نمیزند، قرآن را کامل خواندهاند یا تورات و انجیل را؟!
آیه شریفه به شرح ذیل است:
«فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُکِّرُواْ بِهِ أَنجَیْنَا الَّذِینَ یَنهَْوْنَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُواْ بِعَذَابِ بَِیسِ بِمَا کاَنُواْ یَفْسُقُونَ * فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نهُُواْ عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِِینَ» (الأعراف، 165 - 166)
ترجمه: پس چون فراموش کردند آنچه را به ایشان یاد آورى شده بود، آن کسان را که از بدى نهى مىکردند نجات دادیم، و کسانى را که ستم کردند، به عذابى سخت بگرفتیم به سبب آنچه تبهکارى مىکردند * و چون از آنچه نهى شده بودند، سرباز زدند به ایشان گفتیم: بوزیگانی شوید خوار شده.
ادامه
مطلب...
مدعیاند در برخورد با انسانها باید «انسانیت» ملاک باشد و نه «اعتقادات». خواه گاو پرست باشند یا خداپرست؟ هر عقیدهای محترم است و باید احترام گذاشت!!!
به چهار مقولهی مهم اشاره شده که باید هر یک جداگانه مورد توجه و بررسی قرار گیرد:
الف – ملاک: مهم است که ملاک چیست و واضع آن کیست؟ بدیهی است که هر کسی میتواند هر ملاکی که دلش میخواهد را برگزیند و آن را ملاک انسانیت برشمارد. اما دلیل نمیشود که ملاکش درست هم باشد.
آنان که ایمان به خدای یکتای خالق دارند، نگاه میکنند که خدا چه ملاکی برای انسانیت تعیین و تعریف کرده است و به همین جهت «ایمان و تقوا» را ملاک انسانیت میدانند، چرا که نه تنها به مؤمنین، بلکه به همه انسانها (النّاس) فرمود: شما را من خلق کردهام و من میدانم که کدام یک برترید و ملاک آن است که من میگویم. شما را به ملیتها، فرهنگها، گویشها و رنگهای متفاوت خلق کردهام و اینها هیچ یک ملاک نیستند، بلکه مکرمترین شما، با تقواترین شماست:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ» (الحجرات، 13)
ادامه
مطلب...
پیش از ورود به جواب سؤال لازم به ذکر است همچنان که از آیات قرآن فهمیده میشود و نیز از کلمه قوم نوح مردمی که حضرت نوح به سوی آنها مبعوث شد مردمی محدود بودند و در منطقه محدودی که به احتمال قوی در محدوده عراق فعلی بوده، زندگی میکردند و با توجه به ظاهر آیات قرآن و روایات این مردم تنها مردم روی زمین در آن روز بودند، یعنی مردم روی زمین فقط در این نقطه سکونت داشتند.
چنان که در روایاتی آمده که بعد از فروکش کردن طوفان، فرزندان حضرت نوح به سرزمینهای مختلف پراکنده شدند و اقوام روی زمین از آنها پدید آمدند.[1]
از این رو در تاریخ از اقوام سامی و حامی سخن به میان آمده که حام و سام از فرزندان حضرت نوح بودند، با توجه به آیات قرآن کریم که در آنها هیچ تصریحی به فراگیر بودن طوفان نوح بر تمام نقاط زمین وجود ندارد، بلکه در آنها کلمه مطلق ارض آمده که به طور عادی بر سرزمین زندگی قوم نوح حمل میشود و قرینه نیز بر این معنا وجود ندارد؛ چنان که خدای تعالی از قول نوح میفرماید:
ادامه
مطلب...
علامه شیخ محمد تقی شیخ شوشتری، فرزند شیخ محمدکاظم، فرزند شیخ محمدعلی، فرزند آیت اللـه شیخ جعفر شوشتری، در سال 1320هـ.ق(1281 خورشیدی) در نجف اشرف متولد شد و در سن 7سالگی خانواده ایشان به شوشتر بازگشتند.
مقدمات و سطح را نزد اساتیدی چون مرحوم سید حسین نوری، سید محمد علی امام و سید علی اصغر حکیم گذراندند. پس از آن نیز با استفاده از کلاس درس اساتیدی چون آیت ا... محمدتقی شیخ الاسلام و آیت ا…سید مهدی آل طیب و پدر خود، به درجه اجتهاد رسیدند. ایشان در سال 1314شمسی، برای مخالفت با کشف حجاب، جلای وطن کرده به عتبات مهاجرت نمودند و درحوزه های علمیه نجف و کربلا به کسب علوم ومعارف اسلامی ادامه دادند.
علامه در شرح زندگی خود می گویند: «محل تولد بنده نجف است، والدین مادرم اهل کرمان بودند در نجف ساکن و مجاور شده بودند و مادر بنده در نجف متولد شد. پدرم نزد آقا سید محمد کاظم یزدی و آخوند ملا کاظم خراسانی، مشغول تحصیل بود و سپس به شوشتر آمدند.
ادامه
مطلب...
خدا فرمود خلق نکردم مگر برای عبادت! در ضمن میدانست که چه کسانی عبادت نخواهند کرد. پس چرا آفرید؟
اگر غیر از این بود، جای تردید و شبهه بود. چرا که معنایش این میشد که خدا نمیدانست چه میشود، آفرید تا بداند چه میشود؟ یا نمیدانست که چه کسی چه خواهد کرد و چه خواهد شد، پس آفرید تا بداند که چه خواهد کرد و چه خواهد شد؟ و اینها همه [العیاذ بالله] حمل نادانی بر خداوند علیم و منان است. اگر چنین نباشد (خدا عالم نباشد)، خدا هم میشود مثل مخلوقاتش و علمش مسبوق به جهل میگردد.
الف - «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» (الذاریات، 56) - و جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند.
بدیهی است وقتی انسان از نگاه بنده و مخلوق نیازمند و فقیر به ظاهر این آیه مینگرد، این سؤال برایش پیش میآید که چرا؟ مگر خدا نیازمند به عبادت جن و انس است و با این عبادت چیزی به او اضافه میشود؟
این نگاه به خالق، عین نگاه مخلوق به مخلوق است. چرا که ما انسانها معمولاً هر کاری میکنیم، به خاطر حصول نتیجهای است که به آن نیازمندیم. در واقع ناقص، محتاج و فقیریم و بالتبع کاری میکنیم که نقصی در ما مرتفع شده و گامی به سوی کمال برداریم. که آن هم بالتبعِ عشق فطری به کمال (خداوند) صورت میپذیرد.
اما، ما فقیریم، خدا که غنی و بینیاز است و هر کس را به هر شکلی که بخواهد خلق میکند و از بین میبرد و این برای کار سختی نیست، لذا معلوم میشود که به مخلوقش و عبادت او هیچ نیازی ندارد؟ چنان چه فرمود:
ادامه
مطلب...
به نظر می رسد بسیاری از ما باید در چگونگی رویکرد خود به اهل بیت علیهم السلام تجدید نظر کنیم. تجدید نظری که می تواند جهت زندگانی ما را به عنوان پیروان آن بزرگان عالم خلقت، دگرگون بسازد. خوبست کمی صریح باشیم! بسیاری از ما گویا اصلا توجهی به بعد علمی اهل بیت علیهم السلام یا بعد سیاسی حیات طیبه ی ایشان نداریم واقعا گمان می کنیم - هر چند ناخودآگاه - که رویکرد ما به آن بندگان عالیقدر خداوند فقط باید رویکردی عاطفی باشد.
البته این رویکرد خیلی ارزش دارد ولی همه ی وظیفه ی ما نیست. کما اینکه اصلا ناقص دیدن آن ذوات معصوم است. آن وقت نتیجه این می شود که ما در آداب زندگی در تصمیم گیریها و کنشها و واکنشهای گوناگون فردی و اجتماعی گویا که اصلا – العیاذ بالله – هیچ آموزه ای و الگویی نداریم و این می شود که سبک زندگی ما، سبک زندگی اسلامی نیست!
تازه این روی دنیایی این قصه است. اگر بدانیم که با این رویکرد ناقص چه درجات بالا و چه مقامات قربی را از دست داده ایم و در قیامت یعنی روز حسرت چه غصه ای خواهیم خورد، بسیار پریشان و مضطرب خواهیم شد! آری اینها همه مقدمه بود برای اینکه عرض کنیم در این مقاله قصد ارائه چه مطلبی را داریم.
متاسفانه یکی از جنبه های مورد غفلت از زندگانی حضرت سیدة النساء زهرای مرضیه – سلام الله علیها – جنبه ی علمی آن بانوی مکرمه است.
البته ما در اینجا قصد ورود به مباحث عمیق و مفصّل فضایل علمی ایشان را نداریم چون هم به لحاظ علمی و معرفتی بسیار تهیدست هستیم و هم مجالمان کوتاه است لذا تنها به اهمیت عملی علم آموزی در سیره ی آن حضرت خواهیم پرداخت و همین مطلب را دستمایه ی پرداختن به اهمیت تلاش برای آموختن معارف دینی قرار می دهیم – ان شاء الله – .
هر آنچه می خواهی بپرس
امیرالم?منین علیه السلام می فرمایند:
«حضرت امرأة عند الصدیقة فاطمة الزهراء - علیها السلام – فقالت : ان لی والدة ضعیفة و قد لبس علیها فی امر صلاتها شیء و قد بعثنی الیک اسألک فاجابتها فاطمة – علیها السلام – عن ذلک و طرحت سئوالاً ثانیاً و ثالثاً و رابعاً ... و عاشراً اجابت الزهراء علیها جمیعاً ثم خجلت المراة الوافدة و قالت: لااشق علیک یا ابنة رسول الله: فقالت فاطمة سلام الله علیها هاتی و سلی عما بدا لک ارأیت من اکتری یومأ یصعد الی سطح بحمل ثقیل و کراه مأة الف دینار یثقل علیه؟ قالت: لا فقالت: اکتریت انا بکل مسالة باکثر من ملء ما بین الثری الی العرش ل?ل?أ فاحری ان لایثقل علیّ». (1)
دانشمند دین شناس برتر از شخص روزه دار بجا آورنده نماز است که به جهاد در راه خدا اشتغال دارد. در اثر مرگ عالم رخنه ای در اسلام به وجود می آید که هیچ چیز غیراز جانشین آن عالم آن رخنه را برطرف نخواهد کرد
ترجمه گونه ای از این حدیث چنین است:
زنی خدمت حضرت صدیقه کبری علیها السلام آمد و عرضه داشت: مادر ضعیفی دارم که در مورد نمازش دچار شبهه و سئوال شده است و مرا برای حل آن به محضر شما فرستاده است. حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ وی را فرمودند: اما آن زن تا ده سئوال پرسید و حضرت جواب همه ی آنها را بیان کردند. پس از سئوال و جوابها آن زن شرمنده شد و عرض کرد: من باعث زحمت برای شما فرزند رسول الله نشوم! اما حضرت فاطمة علیها السلام فرمودند: هر مسأله ای برایت پیش آمد بیا و از من بپرس آیا اگر کسی یک روز و در قبال یکصد هزار دینار اجیر شود تا بار سنگینی را به پشت بام ببرد آیا این عمل برای او سنگین و ناگوار است؟ آن زن پاسخ داد: خیر حضرت فرمودند: مزد من در برابر هر مسأله ای که از من پرسیده شود بیشتر از وزن مرواریدهایی است که فاصله ی زمین تا عرش را پر کرده است پس شایسته است سئوالاتی که از من پرسیده می شوند اصلا باعث زحمت و ناخوشی من نشود.
حضرت فاطمه(س),زندگینامه حضرت فاطمه(س)
آری حدیث فوق یادآور آن فرمایش شگفت آور امیرالم?منین علیه السلام است که فرمودند: هر چه می خواهید از من بپرسید چون حضرت صدیقه طاهره علیها السلام فرمودند: هر چه برایت رخ داد بیا و بپرس. از سوی دیگر این حدیث حقاً و انصافاً و با تأکیدی رسا اهمیت تعلیم و تعلم را در دین اسلام بیان می کند.
آری! خواننده ی گرامی توجه دارد که در این روایت نورانی چگونه بین علم آموزی با ثواب اخروی، آن هم ثواب فراوان اخروی، رابطه ی مستقیم و تنگاتنگ برقرار شده است. اصولا یکی از خواص دین حق و درست همین است که اولا از روابط بین ظاهر (دنیا) و باطن (آخرت) پرده بر کند یعنی اثرات عالم شهادت بر عالم غیب را اعلان کند و ثانیا: با این اعلان کردن به فعالیتهای آدمی قداست بخشید. البته و صد البته قداستی واقعی و نه خرافی و گزاف. و ثالثا: در نتیجه ی آن دو کار انسانها را به سمت قله های کمال و وارستگی به حرکت در آورد.
مقام والای علم و عالم
از این نمونه روایات عجیب در مورد اهمیت بسیار زیاد علم، فراوان وجود دارد. در اینجا به ذکر تعداد کمی از آنها می پردازیم:
از رسول الله صلی الله علیه وآله منقول است که: «من خرج فی طلب العلم فهو فی سبیل الله حتی یرجع» (2) آنکس که برای طلب علم از خانه ی خود خارج می شود تا زمانیکه باز گردد در سبیل الله است.
از امیرالم?منین علیه السلام منقول است که فرمودند: «العالم افضل من الصائم القائم المجاهد و اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمة لایسدها الا خلف منه» (3) دانشمند دین شناس برتر از شخص روزه دار بجا آورنده نماز است که به جهاد در راه خدا اشتغال دارد. در اثر مرگ عالم رخنه ای در اسلام به وجود می آید که هیچ چیز غیراز جانشین آن عالم آن رخنه را برطرف نخواهد کرد.
اصولا یکی از خواص دین حق و درست همین است که اولا از روابط بین ظاهر (دنیا) و باطن (آخرت) پرده بر کند یعنی اثرات عالم شهادت بر عالم غیب را اعلان کند و ثانیا: با این اعلان کردن به فعالیتهای آدمی قداست بخشید. البته و صد البته قداستی واقعی و نه خرافی و گزاف. و ثالثا: در نتیجه ی آن دو کار انسانها را به سمت قله های کمال و وارستگی به حرکت در آورد
از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که: «عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد» (4) دانشمند دین شناسی که از علمش بهره برداری می شود از هفتاد هزار عالم برتر است.
این مقاله را با ذکر سه حدیث از حضرت امام صادق علیه السلام پی می گیریم:
"اذا اراد الله بعبد خیرأ فقّهه فی الدین" (5) آن هنگام که خداوند خیر بنده ای را بخواهد او را دین شناس می کند.
"علیکم بالتفقه فی دین الله تعالی و لاتکونوا اعرابا بأفانة من لم یتفقه فی دین الله تعالی لم ینظر الله تعالی الیه یوم القیامة و لم یزک له عملا" (6) برشما واجب است که در دین خدای متعال به تفقه و درک عالمانه برسید از اعراب جاهلی که بی خبر از اسلام بودند مباشید پس هر آنکس که تفقه دردین خداوند متعال نکند روز قیامت از نظر لطف و رحمت خداوند متعال محروم است و خداوند عمل او را بالا نمی برد.
"لوددت ان اصحابی ضربت ر?وسهم بالسیاط حتی یتفقّهوا" (7) دوست می دارم سرهای یارانم مضروب تازیانه ها باشد تا اینکه دین خدا را بشناسند.
یعنی این مسأله آنقدر مهم است که حجت خداوند که جلوه ی رحمت الهی هستند چنین آرزویی دارند که هر چند ر?وس یاران و شیعیانشان به درد بیاید و حتی زخمی بشود باز هم این ارزش را دارد که معارف دین خدا را بیاموزند.
در اینجا و در پایان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که همانطور که عده ای از بزرگان فرموده اند: (8) منظور از "فقه" یا مشتقات آن تنها و تنها فقه مصطلح دوران ما یعنی علم به احکام شرعی نیست بلکه اعم از آن است و دارای دایره ای وسیع است که شامل همه معارف و احکام دین می شود و البته باز هم همانطور که بعضی از محققین معاصر فرموده اند (9) تفقه و دین آموزی امری است که درجات و مراتب مختلفی دارد و بالاترین درجات آن با سالیان متمادی درس و بحث و تلاش صرف علمی حاصل می شود.
--------------------------------
پی نوشت:
1- نهج الحیاة، موسوعة کلمات الزهراء ص138
2- المحجة البیضاء ص69
3-الکافی، ج1، ص30
4-همان ج1، ص33
5-همان ج1، ص32
6-همان ج1، ص31
7-همان ج1، ص31
8-مانند آیت الله شهید صدر و آیت الله شهید مطهری
9-استاد آیت الله آملی لاریجانی
منبع:tebyan.net
طبقه بندی: فضیلتی ناگفته از فضائل بانوی دو عالم، فضیلتی، ناگفته، از فضائل، بانوی دو عالم
این که کدام پیامبر پس از دعوت بسیار و تحمّل سختیهای بیشمار، مردم به او ایمان نیاورده و در نتیجه مورد نفرین قرار گرفتند، در تاریخ بسیار است و ما در این جا برای روشن شدن هرچه بهتر مطلب تنها به چند مورد اشاره میکنیم.
«حضرت نوح»
حضرت نوح یکی از پیامبران الهی است که در حدود 122 آیه از قران درباره آن حضرت نازل شده است. خداوند حضرت نوح را برگزید تا مردم را هدایت به توحید نماید و آن قوم بتپرست بودند و بتهای بسیار داشتند.
حضرت نوح 950 سال قوم خود را دعوت کرد و نسل به نسل آنها را از خردسالی تا سالخوردگی دعوت به خدای یگانه نمود و هیچ اثری در آن قوم نکرد، از خداوند درخواست نمود که آنها را به عذاب دردناک خود چنان مبتلا سازد که احدی از آنها باقی نمانند.
جبرئیل نازل شد و گفت: ای نوح پرودگار عالم دعای تو را اجابت فرمود. نوح دستور یافت تا کشتیای ساخته و آماده شود. پس از اتمام ساخت کشتی به نوح خطاب شد که چون فرمان ما صادر شود و علامت عذاب آشکار شد، بیدرنگ به کشتی درآی و خانوادة خود را و آنان که به تو ایمان آوردهاند (که گروهی اندک در حدود 80 نفر بودند) به کشتی ببر و از هر جانوری جفتی همراه بردار تا فرمان الهی جریان یابد.
نوح با اطرافیانش در روز اول ماه رجب بر کشتی نشستند و سیلاب باران از آسمان سرازیر شد و چشمهسارهای زمین بشدت جوشید و سیل تمام تپهها و کوهها را فرا گرفت و تمام بتپرستان را در کام خود گرفت.[1]
«حضرت صالح»
حضرت صالح از پیامبرانی است که خداوند او را برانگیخت تا مردم را به صلاح و وحدت و یگانگی دعوت کند حضرت صالح فرزند جابر بن ارم بن سام بن نوح ـ علیه السلام ـ میباشد و در قرآن 60 آیه در رابطه با شرح حال وی و قومش ذکر شده است.
قوم ثمود که صالح برای هدایت آنان برانگیخته شد، مردمی بتپرست بودند و چندین بتکده داشتند و حضرت صالح حدود 120 سال به هدایت و دعوت آنان پرداخت و قوم ثمود در مقابل او را تکذیب نمودند. قوم ثمود در خواست معجزهای کردند و آن هم شتری شیرده و بچه دار که دهماهه و آبستن باشد.
در میان همان سنگی که آنها تعظیم میکردند و قربانیها را در مقابلش مینمودند. باذن خدا و به درخواست حضرت صالح سنگ شکافته شد و صدای مهیبی شنیده شد و سر یک شتر سرخ موی بیرون آمد چون قوم ثمود انتظار نداشتند به این زودی معجزه ظاهر شود از صالح درخواست کردند که فرزندش را از خدا بخواهد که در همان لحظه بچه شتری از آن ناقه جدا شد و بدور مادرش گردش کرد.
و با این که آن قوم معجزه را به چشم خود دیدند، ولی دستور الهی را در حقّ آن ناقه عملی نکرده و آن را پی نمودند، در این موقع حضرت صالح به آنها خبر داد که عذاب بر شما نازل میشود و علامتش این است که فردا رنگهای شما زرد میشود، روز بعد سرخ شده و روز سوم سیاه خواهد شد. سه روز گذشت و عصر روز سوّم صدای مهیبی بلند شد که دلهای آنها را از جای تکان داد و باد تندی سخت وزیدن گرفت که هریک از افراد ثمود را بلند میکرد و بر زمین میکوبید و هلاک میساخت.
تمام خانهها و قصرها را با خاک یکسان کرد و این خود درس بزرگ و عبرتی عظیم است که هرکس در مقابل توحید و یکتائی خدا بایستد و نافرمانی او را بکند و بر فرستادگان درگاهش ظلم کند، دچار هلاکت و نابودی سخت می گردد.[2]
«حضرت لوط»
در حدود 80 آیه در 14 سوره قرآن نام لوط و قومش ذکر شده است.
حضرت لوط قوم خود را به توحید و دوری از بت پرستی و اجتناب از اعمال خلاف عفت دعوت نمود و این دعوت 30 سال طول کشید، ولی آنها از اعمال زشت خویش دست برنداشتند و این دعوتها هیچ اثری در آنها نکرد و چون عذاب الهی نزدیک شد چهار فرشته بر حضرت لوط فرود آمده و وعده عذاب الهی را به وی دادند و به فاصله کوتاهی بر آنها از سنگریزه آنقدر بارید که عمارات آنها دگرگون شد و بلندیهای آن به پستی برگشت و همه نابود شدند.[3]
اینها نمونههایی از اقوام مختلف بودند که در مقابل دعوت حق، فرستادگان خدا را عصیان نموده دچار هلاکت و نابودی گشتند و در قرآن به برخی از این وقایع برای عبرتگیری مردم اشاره شده است.
-------------------------------------------
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. حیاه القلوب، علامه مجلسی.
2. تاریخ انباء، علی زاده.
3. قصص القرآن، ابن کثیر.
4. قصص القرآن، جزایری.[1] . عمادزاده، حسین، قصص الانبیا از آدم تا خاتم، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سی و سوم، 1371، ص196-210 .
[2] . مجلسی، حیوة القلوب، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، ج1، ص108-114.
[3] . رسولی محلاتی، سید هاشم، تاریخ انبیاء(قصص قرآن) از آدم تا خاتم، تهران، انتشارات علمیّه الاسلامیّه، ج1، ص200-218.
منبع:andisheqom.com
طبقه بندی: کدام پیامبر بود که مردم به او ایمان نیاوردند و او آنها را نفرین کرد، کدام، پیامبر، بود، که مردم، به او ایمان نیاوردند
ناسپاسی قوم ثمود و تکرار تاریخ
قوم عاد به سبب گناهان خود، منقرض شدند و خدا سرزمین و املاکشان را به قوم ثمود ارزانی داشت. قوم ثمود در سرزمین عاد جانشین ایشان شدند و این سرزمین را بیش از پیشینیان آباد ساختند. قناتها حفر کردند، باغ و بستانهایی بوجود آوردند، کاخهایی محکم و با شکوه بنا نمودند و در میان کوهها خانه هایی از سنگ تراشیدند، تا از حوادث روزگار و مصایب آن در امان باشند.
قوم ثمود نیز مانند قوم عاد در خوشگذرانی و وسعت ناز و نعمت بسر می بردند ولی شکر خدا را به جا نمی آوردند و فضل او را سپاسگزار نبودند، بلکه به ستمگری و عصیان خود افزودند، روز بروز از حق فاصله می گرفتند و به کبر و غرور خویش می افزودند. ایشان نیز پرستش خدای یکتا را کنار گذاشته به عبادت بتها پرداختند. برای خدا شریک ساختند و از دستورات او سرپیچی کردند، با این تصور که در این نعمت فراوان جاویدان خواهند بود، و این خوشگذرانی ابدی است.
خدا صالح علیه السلام را که از جهت نسبت بر همه آنان برتر و از جهت حلم بهتر و از جهت عقل برگزیده تر از ایشان بود، بر آنان مبعوث کرد.
ادامه
مطلب...
چرا دفن شبانه؟! چرا قبر مخفی؟!
حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ بعد از رحلت پدر گرامیشان مدت اندکی در قید حیات بودند که مورخین با اختلاف این مدت را از 75 روز تا هشت ماه ذکر کرده اند. در این مدت درباره اهل بیت پیامبر ـ علیهم السلام ـ و مخصوصاً نسبت به حضرت علی ـ علیه السلام ـ و خانم فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ ظلم های فراوانی روا داشته شد، از جمله غصب حق خلافت علی ـ علیه السلام ـ و هجوم به درب خانه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ[1] و موارد دیگر که منجربه ناراحتی فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ نسبت به خلیفه اول و وابستگانش شد و لذا در روزهای آخر عمرش به شوهر خویش وصیت می کند که بعد از شهادت آن حضرت جنازه اش را شبانه دفن کند.[2]
اما شاید شبهه ای مطرح شود که آیا دفن شبانه خلاف سیره رسول خدا است؟ بعبارت دیگر آیا در عصر پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ دفن شبانه انجام گرفته؟ و آیا اصولاً در شرع مقدس اسلام از دفن شبانه میّت منع شده؟
یکی از داستان های جالب قرآنی، داستان یاجوج و ماجوج و مواجه ذوالقرنین با آنهاست.
در دو جای قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است. در آیه96 انبیاء و در انتهای سوره کهف که در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته می شود.
"حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً . قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا"
((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنى را نمىفهمیدند. (آن گروه به او) گفتند اى ذو القرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد مىکنند آیا ممکن است ما هزینهاى براى تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدى ایجاد کنى.)(93 و 94 کهف)
ذوالقرنین به سرزمینی می رسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن(یا فهم و درک سخن) که یکی از نشانه های تمدن است ضعیف و عقب مانده بودند و بین دو کوه زندگی می کردند، این مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوه ها به آنها حمله می کردند و آنها را غارت می کردند.
